خوشنام. نیکنام. که نامش پایدار و جاویدان باشد. بلندآوازه: کرد عتبی با کسائی همچنان کردار خوب ماند عتبی از کسائی تا قیامت زنده نام. سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جاودان ماند کریم از مدح شاعر زنده نام زین بود شاعرنوازی عادت و رسم کرام. سوزنی (ایضاً). باش ممدوح بسی مادح که ممدوحان بسی زنده نامند از دقیقی و کسائی و شهید. سوزنی (ایضاً). رجوع به مادۀ بعد شود
خوشنام. نیکنام. که نامش پایدار و جاویدان باشد. بلندآوازه: کرد عتبی با کسائی همچنان کردار خوب ماند عتبی از کسائی تا قیامت زنده نام. سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جاودان ماند کریم از مدح شاعر زنده نام زین بود شاعرنوازی عادت و رسم کرام. سوزنی (ایضاً). باش ممدوح بسی مادح که ممدوحان بسی زنده نامند از دقیقی و کسائی و شهید. سوزنی (ایضاً). رجوع به مادۀ بعد شود
خنده کن. خنده کننده. (یادداشت بخط مؤلف) : حلق و لب قنینه بین سرفه کنان و خنده زن خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبحدم. خاقانی. هر که سخن نشنود از عیب پوش خود شود اندر حق خود عیب کوش گر که زند خنده بر او مرد و زن او هم از آن خنده شود خنده زن. امیرخسرو دهلوی. ، مسخره کننده. (یادداشت بخط مؤلف)
خنده کن. خنده کننده. (یادداشت بخط مؤلف) : حلق و لب قنینه بین سرفه کنان و خنده زن خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبحدم. خاقانی. هر که سخن نشنود از عیب پوش خود شود اندر حق خود عیب کوش گر که زند خنده بر او مرد و زن او هم از آن خنده شود خنده زن. امیرخسرو دهلوی. ، مسخره کننده. (یادداشت بخط مؤلف)
انده زدای. اندوه زدا. آنکه اندوه را می زداید و ازبین می برد: زنگ انده گوهر عمرم بخورد چون کنم انده زدایی مانده نیست. خاقانی. شوم هم در انده گریزم ز انده کز انده به انده زدایی نبینم. خاقانی. داود صوت انده زدای الحان موسیقی سرای ادریس دم، صنعت نمای، اعجاز پیدا داشته. خاقانی
انده زدای. اندوه زدا. آنکه اندوه را می زداید و ازبین می برد: زنگ انده گوهر عمرم بخورد چون کنم انده زدایی مانده نیست. خاقانی. شوم هم در انده گریزم ز انده کز انده به انده زدایی نبینم. خاقانی. داود صوت انده زدای الحان موسیقی سرای ادریس دم، صنعت نمای، اعجاز پیدا داشته. خاقانی