جدول جو
جدول جو

معنی زنده زا - جستجوی لغت در جدول جو

زنده زا(دَ / دِ)
بچه زا. ج، زنده زایان. بچه زایان. پستانداران. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زنده زا
بچه زا جمع زنده زایان بچه زایان پستانداران
تصویری از زنده زا
تصویر زنده زا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
روشن ضمیر، روشن روان، مقابل مرده دل و افسرده دل، خوشحال، شاد
فرهنگ فارسی عمید
(زِ دَ / دِ)
خوشنام. نیکنام. که نامش پایدار و جاویدان باشد. بلندآوازه:
کرد عتبی با کسائی همچنان کردار خوب
ماند عتبی از کسائی تا قیامت زنده نام.
سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
جاودان ماند کریم از مدح شاعر زنده نام
زین بود شاعرنوازی عادت و رسم کرام.
سوزنی (ایضاً).
باش ممدوح بسی مادح که ممدوحان بسی
زنده نامند از دقیقی و کسائی و شهید.
سوزنی (ایضاً).
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(زِ دَ /دِ)
مرغ هزاردستان بود. (اوبهی). بمعنی زندباف که بلبل و مرغان خوش الحان باشند. (آنندراج). بلبل. (ناظم الاطباء). رجوع به زندباف و زندواف شود
لغت نامه دهخدا
(زِ دُ)
در تداول زه و زا کردن. زائیدن. و با کردن صرف شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زند و زا کردن، توالد و تناسل کردن. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یِ زِ)
زنازاده. حرام زاده. (ناظم الاطباء). و رجوع به زاده و زنازاده شود
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ / دِ)
خنده کن. خنده کننده. (یادداشت بخط مؤلف) :
حلق و لب قنینه بین سرفه کنان و خنده زن
خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبحدم.
خاقانی.
هر که سخن نشنود از عیب پوش
خود شود اندر حق خود عیب کوش
گر که زند خنده بر او مرد و زن
او هم از آن خنده شود خنده زن.
امیرخسرو دهلوی.
، مسخره کننده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ دَ دَ / دِ)
انده زدای. اندوه زدا. آنکه اندوه را می زداید و ازبین می برد:
زنگ انده گوهر عمرم بخورد
چون کنم انده زدایی مانده نیست.
خاقانی.
شوم هم در انده گریزم ز انده
کز انده به انده زدایی نبینم.
خاقانی.
داود صوت انده زدای الحان موسیقی سرای
ادریس دم، صنعت نمای، اعجاز پیدا داشته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از زنده نام
تصویر زنده نام
خوشنام، نیکنام، جاویدان، بلند آوازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
خوشحال، روشن ضمیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده دار
تصویر زنده دار
حیات دهنده، نگاهبان، حارس، حافظ، زنده دل، شاد و مسرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده یاد
تصویر زنده یاد
مرحوم، مرحومه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
قلب حيّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
Lively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
vivant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
lebendig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
প্রাণবন্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
زندہ دل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
ร่าเริง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
活発な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
жвавий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
נמרץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
활발한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
जीवंत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
живой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
animado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
vivace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
animado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
活泼的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
żywotny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
levendig
دیکشنری فارسی به هلندی